familiariseدیکشنری انگلیسی به فارسیآشنا کردن، اشنا کردن، اشنا ساختن، خو دادن، عادت دادن، خودمانی کردن
familiarizeدیکشنری انگلیسی به فارسیآشنا کردن، اشنا کردن، اشنا ساختن، خو دادن، عادت دادن، خودمانی کردن
familiarizedدیکشنری انگلیسی به فارسیآشنا شدم، اشنا کردن، اشنا ساختن، خو دادن، عادت دادن، خودمانی کردن