fatدیکشنری انگلیسی به فارسیچربی، چاق، پیه، چربی دار کردن، فربه یا پرواری کردن، چرب، فربه، ضخیم، چربی دار، سمین
fastدیکشنری انگلیسی به فارسیسریع، روزه، صیام، روزه گرفتن، بسرعت، تند، فوری، تندرو، سریع السیر، سبک، سفت، جماز، عجول، جلد و چابک، رنگ نرو، سرزنده، با وفا
ورمِ بیضهگویش کرمانشاهکلهری: fat گورانی: fat سنجابی: fat کولیایی: fat زنگنهای: fat جلالوندی: fat زولهای: fat کاکاوندی: fat هوزمانوندی: fat