خستگیfatigueواژههای مصوب فرهنگستان[روانشناسی] واکنشی بهنجار و گذرا در برابر فشار و تنشهای عاطفی و جسمی که در آن فرد احساس ناراحتی میکند و کارایی خود را از دست میدهد [ مهندسی عمران] گسیختگی ماده ناشی از تنش تکراری یا دورهای
fatiguesدیکشنری انگلیسی به فارسیخستگی، فرسودگی، کوفتگی، رنج، ستوه، فتور، ماندگی، فروماندگی، خسته شدن، فرسودن، خسته کردن
fatiguesدیکشنری انگلیسی به فارسیخستگی، فرسودگی، کوفتگی، رنج، ستوه، فتور، ماندگی، فروماندگی، خسته شدن، فرسودن، خسته کردن
خستگی آکوستیکیacoustic fatigueواژههای مصوب فرهنگستاناز بین رفتن تدریجی استحکام ماده براثر تنش آکوستیکی