faultدیکشنری انگلیسی به فارسیعیب، نقص، خطا، تقصیر، اشتباه، گسله، گناه، کاستی، شکست زمین، چینه، حرج، نا درستی، تقصیر کردن، مقصر دانستن
faultدیکشنری انگلیسی به فارسیعیب، نقص، خطا، تقصیر، اشتباه، گسله، گناه، کاستی، شکست زمین، چینه، حرج، نا درستی، تقصیر کردن، مقصر دانستن
faultدیکشنری انگلیسی به فارسیعیب، نقص، خطا، تقصیر، اشتباه، گسله، گناه، کاستی، شکست زمین، چینه، حرج، نا درستی، تقصیر کردن، مقصر دانستن