favourدیکشنری انگلیسی به فارسیلطف، توجه، التفات، مساعدت، مرحمت، خدمت، خیر خواهی، نیکی کردن به، طرفداری کردن، مرحمت کردن
فؤورلغتنامه دهخدافؤور. [ ف ُ ئو ] (ع مص ) جوشیدن دیگ و چشمه و جز آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
فوارلغتنامه دهخدافوار. [ ف َوْ وا ] (ع ص ) مبالغه است از فور و فوران . مؤنث آن فوارة است . (از اقرب الموارد). رجوع به فوارة شود.
فوارلغتنامه دهخدافوار. [ ف ُ ] (ع مص ) دمیدن بوی مشک . (منتهی الارب ). انتشار مشک . || غلیان و بالا رفتن آنچه در دیگ است . || بیرون آمدن آب از زمین و جوشیدن و جاری شدن آن . || هیجان و زدن رگ . (از اقرب الموارد). || (اِ) سرجوش دیگ . (منتهی الارب ).
پَسَندانfavouritesواژههای مصوب فرهنگستانیکی از گزینههای گزینگان که در آن نشانی وبگاههای مورد علاقه نگهداری میشود