امکان پذیر است
عملاً.
امکان پذیر است، عملی، امکان پذیر، ممکن، شدنی، محتمل، میسر
چهره
قابل رویت، نمایان، مریی، پدیدار، دیده شدنی، پیدا، وابسته به بینایی
طیف مرئی
سخنرانی قابل مشاهده
feasibly
feasibly, practicably, practically
غیر قابل پیش بینی
مستقل