میدان بیناییvisual field, field of visionواژههای مصوب فرهنگستانآن قسمت از فضا که چشم، درحالیکه با نگاه ثابت به جلو مینگرد، میبیند
fieldدیکشنری انگلیسی به فارسیرشته، میدان، مزرعه، زمین، عرصه، صحرا، کشتزار، دشت، پهنه، دایره، مرغزار، بمیدان یا صحرا رفتن