کارآزمایی میدانیfield trialواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کارآزمایی بالینی برای واکسنها و داروها و برنامههای پیشگیری و جز آن که به جای اجرا در آزمایشگاه یا سازمانهای ارائهدهندۀ خدمات سلامت، در سطح اجتماع صورت میگیرد
fieldدیکشنری انگلیسی به فارسیرشته، میدان، مزرعه، زمین، عرصه، صحرا، کشتزار، دشت، پهنه، دایره، مرغزار، بمیدان یا صحرا رفتن