شکلدهی اپتیکیoptical figuringواژههای مصوب فرهنگستانفرایند صیقل یا پرداخت نهایی اجزای شیشهای وسایل اپتیکی، برای دادن شکل دلخواه به آنها متـ . شکلدهی نوری
شکلدهی اپتیکیoptical figuringواژههای مصوب فرهنگستانفرایند صیقل یا پرداخت نهایی اجزای شیشهای وسایل اپتیکی، برای دادن شکل دلخواه به آنها متـ . شکلدهی نوری
transfiguringدیکشنری انگلیسی به فارسیتبدیل کردن، تغییر شکل دادن، تغییر صورت دادن، تغییر شکل یافتن، تجلی کردن، نورانی کردن، دیگر سیما کردن
prefiguringدیکشنری انگلیسی به فارسیprefiguring، از پیش نشان دادن، از پیش تصور کردن، قبلا اعلام کردن، قبلا نشان دادن