فسائیلغتنامه دهخدافسائی . [ ف َ ] (ص نسبی ) منسوب به فسا. (یادداشت بخط مؤلف ). اهل شهر فسا. رجوع به فسا و فسایید شود.
فسیالغتنامه دهخدافسیا. [ ] (اِ) اسم عبرانی قاقله است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). برومی زفت است . (فهرست مخزن الادویه ).