چاکدیکشنری فارسی به انگلیسیcleavage, cleft, cut, fissure, incision, nick, rift, slash, slit, split, tear
آتشفشان شکافهایfissure volcanoواژههای مصوب فرهنگستانیکی از دهانههای آتشفشانی واقع بر روی یک شکافه متـ . آتشفشان شکافهای ـ جریانی fissure-flow volcano
شکستگی عادی ریلordinary breakواژههای مصوب فرهنگستانترکخوردگی کامل یا جزئی ریل راهآهن بیآنکه علامتی از شِقاق (fissure) یا دیگر عیوب ریل قابل مشاهده باشد متـ . شکستگی عادی
درزدیکشنری فارسی به انگلیسیchink, cleavage, cleft, crack, cranny, crevice, escape, fissure, hole, interstice, joint, leak, leakage, separation, split, suture
تَرَک ترکیبیcompound fissureواژههای مصوب فرهنگستانترکی پیشرونده که بهصورت عرضی از تاج ریل شروع میشود و پس از عبور از آن در طول جان ریل ادامه مییابد و همچنان به سمت بالا گسترش پیدا میکند