floatsدیکشنری انگلیسی به فارسیشناور است، شناور، جسم شناور بر روی اب، بستنی مخلوط با شربت و غیره، شناور شدن، شناور بودن، شناور ساختن، روی آب ایستادن
floatدیکشنری انگلیسی به فارسیشناور، جسم شناور بر روی اب، بستنی مخلوط با شربت و غیره، شناور شدن، شناور بودن، شناور ساختن، روی آب ایستادن
سنگآهک تُنُکدانهfloatstone 1 / float stone 1واژههای مصوب فرهنگستانسنگی کربناتی شامل تعدادی زیستآوار یا ذراتی با قطر بیشتر از دو میلیمتر
شناورسنگfloatstone 2, swimming stoneواژههای مصوب فرهنگستاناُپال سبکوزن متخلخل و شکننده که بر روی آب شناور است