آهنگ شارشflow rateواژههای مصوب فرهنگستانحجمی از شاره که در واحد زمان از یک مجرا عبور میکند متـ . بده
flowدیکشنری انگلیسی به فارسیجریان، گردش، روند، رودخانه، مد، روانی، بده، باطلاق، جاری بودن، روان شدن، سلیس بودن، شریدن، فروهشتن
آهنگ شارش جِرمیmass flow rateواژههای مصوب فرهنگستانجِرمی از ماده که در واحد زمان از سطح مشخصی میگذرد متـ . بده جِرمی
میزان جریان پیادهpedestrian flow rateواژههای مصوب فرهنگستانتعداد افرادی که از یک نقطه در واحد زمان عبور میکنند
میزان جریان خدمتدهیservice flow rateواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر تعداد افراد یا وسایل نقلیهای که میتوانند بهطور پیوسته در وضعیت عادی و در زمان مشخص از قطعهای از راه، مطابق با مقررات و با حفظ سطح کارایی، تردد کنند
آهنگ شارش نسبیflow rate ratio, FRRواژههای مصوب فرهنگستاننسبت دو شاخص مذاب که از تقسیم آهنگ شارش مادهای مشخص تحت یک بارِ سنگین در دستگاه مذابسنج به آهنگ شارش همان ماده تحت یک بارِ سبک به دست میآید متـ . شارندگی نسبی
flowدیکشنری انگلیسی به فارسیجریان، گردش، روند، رودخانه، مد، روانی، بده، باطلاق، جاری بودن، روان شدن، سلیس بودن، شریدن، فروهشتن
flowدیکشنری انگلیسی به فارسیجریان، گردش، روند، رودخانه، مد، روانی، بده، باطلاق، جاری بودن، روان شدن، سلیس بودن، شریدن، فروهشتن