flowدیکشنری انگلیسی به فارسیجریان، گردش، روند، رودخانه، مد، روانی، بده، باطلاق، جاری بودن، روان شدن، سلیس بودن، شریدن، فروهشتن
fluffsدیکشنری انگلیسی به فارسیپشم ها، کرک، بادکردگی، خواب، نرم کردن، باد کردن، کرکدار شدن، اشتباه کردن، خبط کردن