flukeدیکشنری انگلیسی به فارسیفلک، اتفاق، خار، زمین گیر، قلاب لنگر، انتهای دمنهنگ، یکنوع ماهی پهن، اصابت اتفاق، پیکان
الله بختیدیکشنری فارسی به انگلیسیaleatory, casual, devil-may-care, erratic, fluky, haphazard, hit-or-miss, random, spot, tossup, touch-and-go