focusesدیکشنری انگلیسی به فارسیتمرکز، کانون، مرکز توجه، مرکز، فاصله کانونی، قطب، کانون عدسی، نقطه تقاطع، متمرکز کردن، متمرکز کردن توجه، بکانون اوردن، میزان کردن
focused ion beam lithographyفرهنگ لغات علمیلیتوگرافی باریکه یونی متمرکزشده لیتوگرافی باریکه یونی متمرکز شده
جانبینگارهlaterolog, guard log, focused logواژههای مصوب فرهنگستاننگارۀ مقاومتویژهای که معمولاً خاص گلهای نمکی است و با گمانهای کانونیشده بهوسیلۀ الکترودهای محافظ به دست میآید