فلارلغتنامه دهخدافلار. [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین که دارای 414 تن سکنه است . آب آن ازچشمه و محصول عمده اش غله ، نخود، انگور و کاردستی مردم کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
فلارلغتنامه دهخدافلار. [ ف َل ْ لا ] (اِ) آذربو. (فهرست مخزن الادویه ). نوعی بیخ سفید است . (آنندراج ). قلار. عرطنیثا را به پارسی فلارگویند و گلیم شوی نیز گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
فیلورلغتنامه دهخدافیلور. (اِخ ) دهی است از دهستان اشترجان از بخش فلاورجان شهرستان اصفهان که دارای 123 تن سکنه است . آب آن از زاینده رود و محصول عمده اش غله ،. برنج ، پنبه و کار دستی زنان کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1
فیلورلغتنامه دهخدافیلور. [ ل َ وَ ] (ص مرکب ) پیلور. (فرهنگ فارسی معین ). داروفروش . کسی که داروهای گوناگون فروشد. رجوع به پیلور و پیله ور شود.