فومنلغتنامه دهخدافومن . [ م َ ] (اِخ ) شهر کوچک فومن مرکز شهرستان فومنات در 27 هزارگزی جنوب باختری رشت واقع و شامل شش قریه ٔ به هم پیوسته است به نامهای بازار، شهربیجار، جهودبیجار، شویل کنار، نقارچیان ، خندق بیجار. جمعیت شهر در حدود هشت هزار تن است و دارای <sp
فومنلغتنامه دهخدافومن . [ م َ] (اِخ ) دهستان حومه ٔ فومن از یکصد آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمع نفوس آن در حدود 48000 نفر و قراء مهم آن عبارت است از: لولمان ، گشت ، کلاشم ، خشک نودهان ، خسمخ ، رودپیش ، چکوسر، گشت رودخان ، کلده ، گیگاسر، چیران ، قلعه رودخان
برانگیختندیکشنری فارسی به انگلیسیabet, arouse, draw, egg, excite, motivate, foment, goad, incite, irritate, kindle, pique, prompt, provoke, quicken, raise, rouse, spur, stimulate, stir