آیندهنگاری راهبردیstrategic foresight, social foresightواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در نتیجۀ آن توانایی خلق و نگهداشت دیدگاههای منسجم کارآمد با استفاده از بینشهای سازمانی حاصل میشود
دید جلوforesight 2واژههای مصوب فرهنگستانقرائت چوبۀ ترازیابی بر روی نقطۀ بعدی، یعنی نقطهای که قرار است ارتفاع آن تعیین شود
پیشآیندهنگاریpre-foresightواژههای مصوب فرهنگستانمرحلۀ آمادهسازی مقدمات برای ورود به آیندهنگاری، مانند تعیین قلمرو و اهداف و گروههای همکار
احتیاطدیکشنری فارسی به انگلیسیcare, caution, cautiousness, chariness, circumspection, discretion, foresight, forethought, precaution, prudence, wariness, watchfulness
پیش بینیدیکشنری فارسی به انگلیسیanticipation, cast, expectation, foresight, prediction, prevision, prognosis, prognostic, prognostication, projection, prophecy, speculation
پیشآیندهنگاریpre-foresightواژههای مصوب فرهنگستانمرحلۀ آمادهسازی مقدمات برای ورود به آیندهنگاری، مانند تعیین قلمرو و اهداف و گروههای همکار
آیندهنگاری اصلیmain foresightواژههای مصوب فرهنگستانمرحلۀ اصلی فرایند آیندهنگاری که در آن روشهای مختلف آیندهپژوهی، مانند پیشنگری و تحلیل تأثیر بر روند به کار گرفته میشود
آیندهنگاری راهبردیstrategic foresight, social foresightواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در نتیجۀ آن توانایی خلق و نگهداشت دیدگاههای منسجم کارآمد با استفاده از بینشهای سازمانی حاصل میشود