foundationدیکشنری انگلیسی به فارسیپایه، بنیاد، اساس، شالوده، بنیان، پی، تاسیس، مبنا، پی ریزی، تشکیل، بنگاه، موسسهخیریه، پا
foundationدیکشنری انگلیسی به فارسیپایه، بنیاد، اساس، شالوده، بنیان، پی، تاسیس، مبنا، پی ریزی، تشکیل، بنگاه، موسسهخیریه، پا
بنیادfoundationواژههای مصوب فرهنگستانسازمانی که برای حفظ یا کمک به حفظ یا تأمین مالی نهادها و طرحهایی که صبغة اجتماعی یا تحصیلی یا خیریه یا مذهبی و مانند آنها دارند، تشکیل میشود
foundationدیکشنری انگلیسی به فارسیپایه، بنیاد، اساس، شالوده، بنیان، پی، تاسیس، مبنا، پی ریزی، تشکیل، بنگاه، موسسهخیریه، پا
بنیادfoundationواژههای مصوب فرهنگستانسازمانی که برای حفظ یا کمک به حفظ یا تأمین مالی نهادها و طرحهایی که صبغة اجتماعی یا تحصیلی یا خیریه یا مذهبی و مانند آنها دارند، تشکیل میشود