frameدیکشنری انگلیسی به فارسیفریم، قاب، چارچوب، چهارچوب، اسکلت، ساختمان، تنه، قاعده، بدن، سفت کاری، قاب کردن، قاب گرفتن، تنظیم کردن، چارچوب گرفتن، بیان کردن