fraisingدیکشنری انگلیسی به فارسیتکه تکه کردن، چاپلوسی کردن، گشادتر کردن سوراخ، دهانه چیزی را گشادتر کردن
تَرَکخوردگی شیارgroove cracking, groove cracks, fabric frayingواژههای مصوب فرهنگستانشکاف یا ترک در کف شیارهای رویۀ تایر
فیرانلغتنامه دهخدافیران . (نف ، ق ) در حال فیریدن . فیرنده . (یادداشت مؤلف ) : اگرچه خر به نیسان شاد و فیران و دنان باشدزبهر خر نمیگردد به نیسان دشت چون بستان .ناصرخسرو.
تَرَکخوردگی شیارgroove cracking, groove cracks, fabric frayingواژههای مصوب فرهنگستانشکاف یا ترک در کف شیارهای رویۀ تایر
تَرَکخوردگی شیارgroove cracking, groove cracks, fabric frayingواژههای مصوب فرهنگستانشکاف یا ترک در کف شیارهای رویۀ تایر