تَرَک یخزادfrost crack, frost splitواژههای مصوب فرهنگستانشکاف (splitling) شعاعی در طول ساقه و شاخههای درخت براثر تنشهای داخلی ناشی از درجۀ حرارت پایین
فرولغتنامه دهخدافرو. [ ف َ رَ / رُو ] (از ع ، اِ) نوعی از پوستین روباه باشد و آن گرمترین پوستین است ، بعد از آن سمور و سپس قاقم . (برهان ). به این معنی عربی است . ج ، فِراء. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
فرولغتنامه دهخدافرو. [ ف َرْوْ ] (ع اِ) پوستین . ج ، فِراء. (منتهی الارب ). چیزی شبیه جبه که از پوست حیوانات چون خرگوش و روباه و سمور دوزند. ج ، فراء. (اقرب الموارد).
فرولغتنامه دهخدافرو. [ ف ُ ] (پیشوند، ق ) به معنی فرود. در زبان پهلوی فْرُت ، در پارسی باستان فْرَوَتا . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). فرود و زیر و تحت و پایین و شیب و نشیب و پست . (ناظم الاطباء). مقابل فرا و فراز به معنی بالا و بسوی بالا. این کلمه همواره بصورت ترکیب با اسامی و افعال یا کلمات
عقبدیکشنری فارسی به انگلیسیaback, after, back, behindhand, backside, fro, hind, overdue, rear, stern, tail
نوساندیکشنری فارسی به انگلیسیfluctuation, oscillation, roll, seesaw, shimmy, sway, swing, teeter, to-ing and fro-ing, tremor, vacillation, wave, waver, yaw