کثیف، پر از کف، کف دار، کف مانند، بی معنی
فرت
سرماخوردگی
پودر، کف کردن، بکف اوردن، اظهار کردن، صدا زدن
frosteds
سبزیجات
frothy
frothy, sudsy
foamy, frothy
frothy, phantom, stilted