سوختن، سوخت گیری کردن، تحریک کردن، تجدید نیرو کردن
مایع سوخت
هوادار، بدرد خوردن، بکار خوردن
واضح است
فساد، خنثی کردن، فلز را ورقه کردن، بی اثر کردن، دفع کردن
حجاب، پوشاندن، حجاب زدن، مستوریا پنهان کردن
ناخالصی
پر شده، سوخت گیری کردن