hangingدیکشنری انگلیسی به فارسیحلق آویز، اعدام، بدار زدن، چیز اویخته شده، اویز، در حال تعلیق، معلق، اویزان، مستحق اعدام، فروهشته
gaggingدیکشنری انگلیسی به فارسیعقب نشینی، محدود کردن، دهان بند بستن، پوزهبند بستن، مانع فراهم کردن برای