garnishingدیکشنری انگلیسی به فارسیلوازم آرایشی و بهداشتی، چاشنی زدن، چاشنی زدن به، تزئین کردن، ارایش دادن
همرنگسازیgarnishingواژههای مصوب فرهنگستانافزودن مواد طبیعی یا مصنوعی به یک شیء یا وسیله یا ایجاد تغییر در محیط برای استتار آن
harnessingدیکشنری انگلیسی به فارسیبهره برداری، مهار کردن، تحت کنترل دراوردن، تهیه کردن، افسار زدن، مطیع کردن