غلطیلغتنامه دهخداغلطی .[ غ َ ل َ ] (ق مرکب ) به غلط. از روی اشتباه : خانه ٔ فلان را میخواست ، غلطی در خانه ٔ ما را زد. || (حامص ) سهو و خطا. (ناظم الاطباء). || (جمله ) در اشتباهی . در غلط هستی . رجوع به غَلَط شود.
غلثیلغتنامه دهخداغلثی . [ غ َ ثا ] (ع اِ) درختی است تلخ . (منتهی الارب ). درختی تلخ است و گویند میوه ٔ آن جانوران درنده را میکشد. (از اقرب الموارد).
هالترفرهنگ فارسی عمیدمیلۀ سنگینی که ورزشکاران روی دست بلند میکنند و با کموزیاد کردن صفحههای دو سر آن وزنش تغییر میکند؛ وزنه.