glaciatedدیکشنری انگلیسی به فارسیتابش آفتابگردان، یخ بستن، منجمد شدن، منجمد کردن، یخ زدن، با برف یا یخ پوشاندن
اَبر یخساریدهglaciated cloudواژههای مصوب فرهنگستاناَبری که تمام یا بخشی از قطرههای آب اَبَرسرد آن به یخبلور تبدیل شده است