glassدیکشنری انگلیسی به فارسیشیشه، لیوان، گیلاس، استکان، جام، شیشه الات، ایینه، ابگینه، شیشه دوربین، شیشه ذرهبین، الت شیشهای، شیشه گرفتن، شیشه ای کردن، صیقلی کردن
glassدیکشنری انگلیسی به فارسیشیشه، لیوان، گیلاس، استکان، جام، شیشه الات، ایینه، ابگینه، شیشه دوربین، شیشه ذرهبین، الت شیشهای، شیشه گرفتن، شیشه ای کردن، صیقلی کردن