غلوبلغتنامه دهخداغلوب . [ غ َ ] (ع ص ) غالب . (لطائف اللغات ). این لغت در فرهنگهای تازی نیامده است و مولانا نیز آن را در بیت زیر استعمال کرده است : اینچنین پیچید مطلوب وطلوب اندرین لعبند مغلوب و غلوب .مولوی (مثنوی ).
glowدیکشنری انگلیسی به فارسیدرخشان، تابش، تاب، گرمی، تابیدن، تاب امدن، قرمز شدن، مشتعلبودن، نگاه سوزان کردن، بر افروختن، در تب و تاب بودن