بنگاه چندپیشهconglomerateواژههای مصوب فرهنگستانکسبوکاری که به چیدمان افقی بنگاههایی با فعالیتهای متفاوت و با مشترکات بسیار کم میپردازد
agglomerateدیکشنری انگلیسی به فارسیآگلومرا، جوش اتشفشانی، متراکم شدن، گرد کردن، جمع کردن، انباشتن، گرد امدن