gloomدیکشنری انگلیسی به فارسیغم و اندوه، دل تنگی، تاریکی، افسردگی، تیرگی، ملالت، عبوس بودن، کش رفتن، افسرده شدن، دلتنگ بودن، تاریک کردن، تیره کردن، ابری بودن
غلیوم صوریلغتنامه دهخداغلیوم صوری . [ غ ِ م ِ ] (اِخ ) (1130 - 1183 م .). رئیس اسقفان صور و مورخ جنگهای صلیبی . (از اعلام المنجد).
غلیوم الفاتحلغتنامه دهخداغلیوم الفاتح . [ غ ِ مُل ْ ت ِ ] (اِخ ) تلفظ عربی گیوم فاتح . رجوع به همین نام و اعلام المنجد شود.
غلیوم تللغتنامه دهخداغلیوم تل . [ غ ِ ت ِل ل ] (اِخ ) تلفظ عربی گیوم تل . رجوع به گیوم تل و اعلام المنجد شود.
gloomiestدیکشنری انگلیسی به فارسیغم انگیز، تیره، تاریک، افسرده، تاریکی افسرده کننده، غم افزا، پکر، ترشرو
gloomedدیکشنری انگلیسی به فارسیدلتنگ، عبوس بودن، کش رفتن، افسرده شدن، دلتنگ بودن، تاریک کردن، تیره کردن، ابری بودن
gloomiestدیکشنری انگلیسی به فارسیغم انگیز، تیره، تاریک، افسرده، تاریکی افسرده کننده، غم افزا، پکر، ترشرو
تیرگی واچرخندیanticyclonic gloomواژههای مصوب فرهنگستانپدیدۀ دید کم همراه با واچرخند کاملاً شکلگرفته و تقریباً ساکن که براثر انباشتگی غبار و آلایندههای دیگر بین سطح زمین و وارونگی دمای وابسته به واچرخند ایجاد میشود