gnawدیکشنری انگلیسی به فارسیخجالت کشیدن، ساییدن، تحلیل رفتن، خاییدن، گاز گرفتن، کندن، مانند موش جویدن، خوردن
ناوبری منطقهایarea navigation, RNAV, R-navواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ناوبری هوایی که در آن هواگَرد در مسیر تعیینشده و در محدودۀ تحت پوشش وسایل کمکناوبری زمینی یا وسایل کمکناوبری داخل هواگَرد یا ترکیبی از این دو پرواز میکند
سامانة ناوبری لَختیinertial navigation system,inertial nav systemواژههای مصوب فرهنگستاننوعی سامانة ناوبری مستقل و خودگردان که بهصورت خودکار به کمک چرخشنما و شتابسنج و رایانة ناوبری، موقعیت و سرعت و جهت و سایر اطلاعات ناوبری وسیله را در پاسخ به اثر لَختی اجزای سامانه تعیین میکند اختـ . سانال INS نیز: ناوبَر لَختی inertial navigator
نمایشگر ناوبریnavigation display, nav display, primary navigation display, PNDواژههای مصوب فرهنگستاننمایشگری در اتاقک خلبان که نقشه و نقطـههای ناوبری را بر روی صفحه نشان میدهد اختـ . نماناو ND
gnawedدیکشنری انگلیسی به فارسیگرسنگی، ساییدن، تحلیل رفتن، خاییدن، گاز گرفتن، کندن، مانند موش جویدن، خوردن
gnawingدیکشنری انگلیسی به فارسیگنویج، ساییدن، تحلیل رفتن، خاییدن، گاز گرفتن، کندن، مانند موش جویدن، خوردن
gnawedدیکشنری انگلیسی به فارسیگرسنگی، ساییدن، تحلیل رفتن، خاییدن، گاز گرفتن، کندن، مانند موش جویدن، خوردن
gnawingدیکشنری انگلیسی به فارسیگنویج، ساییدن، تحلیل رفتن، خاییدن، گاز گرفتن، کندن، مانند موش جویدن، خوردن