goldدیکشنری انگلیسی به فارسیطلا، زر، پول، ثروت، سکه زر، رنگ زرد طلایی، اندود زرد، نخ زری، جامه زری، پول زر
پایة طلاgold standardواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پایة پولی که در آن واحد پایة پول براساس مقدار مشخصی از طلا تعیین میشود
ریزآرایۀ طلاgold microarrayواژههای مصوب فرهنگستانریزآرایهای متشکل از شبکهای از بسپارهای آبگریز بر روی تکلایهای از طلا
لاک طلاییgolden lacquerواژههای مصوب فرهنگستانلاکی که در صورت زدن آن بر برگچههای آلومینیمی، جلوهای طلاگون به آنها میدهد