چوغولیلغتنامه دهخداچوغولی . [ چ ُ غ ُ ] (حامص ) چغلی . خبرگیری . || شرح اعمال کهتری نزد مهتری بقصد مجازات شدن وی . رجوع به چوغولی کردن شود. || غدر و دغا. (ناظم الاطباء).
وغوللغتنامه دهخداوغول . [ وُ ] (ع مص ) درآمدن در چیزی و نمایان شدن یا دور شدن و رفتن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || در میان درخت پنهان شدن . (از اقرب الموارد) (تاج المصادر).