gradatingدیکشنری انگلیسی به فارسیارزیابی، بتدریج بارنگ دیگرامیختن، درجه بندی کردن، تدریجا عمل کردن یا شدن
واکهگشتablaut, vowel gradation, gradation, apophonyواژههای مصوب فرهنگستانتغییرات واکهای در ستاک با انگیزش ساختواژی
درجهبندی سنیage gradationواژههای مصوب فرهنگستاندرجهبندی درختان در ردههای سنی با تقریب یک سال یا چند سال