grandدیکشنری انگلیسی به فارسیبزرگ، هزار دلار، عظیم، عالی، مجلل، والا، جدی، مشهور، بسیار عالی با شکوه، با وقار
groundدیکشنری انگلیسی به فارسیزمینی، زمین، خاک، زمینه، پایه، میدان، اساس، پا، سبب، ملاک، مستمسک، کف دریا، بناء کردن، بگل نشاندن، بزمین نشستن، فرود امدن، اصول نخستین را یاد دادن، اساسی
grantدیکشنری انگلیسی به فارسیاعطا کردن، عطا، کمک هزینه تحصیلی، امتیاز، اهداء، بخشش، اجازه واگذاری رسمی، حقوق بگیر، دادن، عطاء کردن، بخشیدن، تصدیق کردن، مسلم گرفتن