grossدیکشنری انگلیسی به فارسیناخوشایند، قراص، درشت بافت، توده، جمع کل، بزرگ کردن، جمع کردن، زمخت کردن، کلفت کردن، بصورت سود ناویژه بدست اوردن، درشت، بزرگ، زمخت، زشت، انبوه، شرم اور، ستبر، بی تربیت، وحشی
کالبدشناسی کلانgross anatomy, macroanatomy, macroscopic anatomyواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از کالبدشناسی که ساختارهای مختلف بدن را با چشم غیرمسلح مطالعه میکند
grossدیکشنری انگلیسی به فارسیناخوشایند، قراص، درشت بافت، توده، جمع کل، بزرگ کردن، جمع کردن، زمخت کردن، کلفت کردن، بصورت سود ناویژه بدست اوردن، درشت، بزرگ، زمخت، زشت، انبوه، شرم اور، ستبر، بی تربیت، وحشی
grossدیکشنری انگلیسی به فارسیناخوشایند، قراص، درشت بافت، توده، جمع کل، بزرگ کردن، جمع کردن، زمخت کردن، کلفت کردن، بصورت سود ناویژه بدست اوردن، درشت، بزرگ، زمخت، زشت، انبوه، شرم اور، ستبر، بی تربیت، وحشی