grossesدیکشنری انگلیسی به فارسیgrosses، قراص، درشت بافت، توده، جمع کل، بزرگ کردن، جمع کردن، زمخت کردن، کلفت کردن، بصورت سود ناویژه بدست اوردن
grassesدیکشنری انگلیسی به فارسیگیاهان، چمن، علف، سبزه، ماری جوانا، با علف پوشاندن، چمن زار کردن، چراندن، چریدن، علف خوردن
gracesدیکشنری انگلیسی به فارسیآرزوها، زیبایی، ظرافت، بخشش، جذابیت، منت، اقبال، ملاحت، بخشندگی، قرعه، تایید، دعای فیض و برکت، خوش نیتی، خوش اندامی، افسون گری، زینت بخشیدن، موردلطف قراردادن، اراستن، تشویق کردن، لذت بخشیدن