غروشلغتنامه دهخداغروش . [ غ ُ ] (اِ) شعوری در لسان العجم به معنی خروش آورده ، و شعر مخدوشی نیز به عنوان شاهد ذکر کرده است . ظاهراً مصحف خروش است .
غروشلغتنامه دهخداغروش . [ غ ُ] (ع اِ) ج ِ غِرش . (اقرب الموارد) (دزی ). و آن برابر چهل باره است ، و قرش نیز گویند و هر دو معربند. (از اقرب الموارد). قروش . پیاستر . رجوع به غرش شود. || به صورت جمع، پول نقره ای است و غروشة را از همین جمع ساخته اند. (دزی ج 2 ص