growingدیکشنری انگلیسی به فارسیدر حال رشد، بزرگ شدن، رشد کردن، شدن، روییدن، کاشتن، بالیدن، رستن، سبز شدن، زیاد شدن، ترقی کردن، گشتن، رویانیدن، برزگ شدن، سبز کردن، عمل امدن
growingدیکشنری انگلیسی به فارسیدر حال رشد، بزرگ شدن، رشد کردن، شدن، روییدن، کاشتن، بالیدن، رستن، سبز شدن، زیاد شدن، ترقی کردن، گشتن، رویانیدن، برزگ شدن، سبز کردن، عمل امدن