grubدیکشنری انگلیسی به فارسیگرب، خوراک، مزدور، کرم حشره، نوزاد، بچه مگس، کوتوله، نویسنده مزدور، خوشهچین، جان کندن، زمین کندن، جستجو کردن، قلع کردن، از کتاب استخراج کردن، خوردن، خوراک دادن، از ریشه کندن یا دراوردن
غروبفرهنگ فارسی عمید۱. زمان قرار گرفتن خورشید در افق؛ پایانِ روز.۲. (اسم مصدر) فرورفتن و ناپدید شدن آفتاب یا ستاره.۳. پایان یافتن چیزی یا امری: غروب جوانی، غروب دولت.
کندهکنیgrub out, grubbingواژههای مصوب فرهنگستانبیرون کشیدن یا پاکسازی زمین از کنده یا ریشه ازطریق نمایانسازی و قطع ریشه
grubدیکشنری انگلیسی به فارسیگرب، خوراک، مزدور، کرم حشره، نوزاد، بچه مگس، کوتوله، نویسنده مزدور، خوشهچین، جان کندن، زمین کندن، جستجو کردن، قلع کردن، از کتاب استخراج کردن، خوردن، خوراک دادن، از ریشه کندن یا دراوردن
grubدیکشنری انگلیسی به فارسیگرب، خوراک، مزدور، کرم حشره، نوزاد، بچه مگس، کوتوله، نویسنده مزدور، خوشهچین، جان کندن، زمین کندن، جستجو کردن، قلع کردن، از کتاب استخراج کردن، خوردن، خوراک دادن، از ریشه کندن یا دراوردن