gaudyدیکشنری انگلیسی به فارسیگره خورده، روز شادی، پر زرق و برق، زرق و برق دار، نمایش دار، جلف، لوس، پر زرق وبرق وتوخالی
gudgeonsدیکشنری انگلیسی به فارسیجادوگران، میلهاهرمی، سرمحور، قطب، اسه، ماهی ریز قنات، ادم زودباور، وسیله تطمیع، محور
gudgeonدیکشنری انگلیسی به فارسیجادوگر، میلهاهرمی، سرمحور، قطب، اسه، ماهی ریز قنات، ادم زودباور، وسیله تطمیع، محور
gudgeonsدیکشنری انگلیسی به فارسیجادوگران، میلهاهرمی، سرمحور، قطب، اسه، ماهی ریز قنات، ادم زودباور، وسیله تطمیع، محور
gudgeonدیکشنری انگلیسی به فارسیجادوگر، میلهاهرمی، سرمحور، قطب، اسه، ماهی ریز قنات، ادم زودباور، وسیله تطمیع، محور