gutsدیکشنری انگلیسی به فارسیدل و روده، روده، شکم، زه، تنگه، شکنبه، احشاء، شکمگندگی، جرات، بنیه، نیرو، طاقت، روده در اوردن از، حریصانه خوردن
گوتیزلغتنامه دهخداگوتیز. [ گ َ / گُو ] (اِ) نوعی از پیمانه باشد. (آنندراج از فرهنگ فرنگ ). گونیز. کیل و قفیز. (شعوری ج 2 ص 298) : شده احسان را طبعش چنان تیزدهد