لغتنامه دهخدا
غرن . [ غ َ رَ ] (اِ) بانگ و دمدمه و نوحه در وقت گریستن . (برهان قاطع)(آنندراج ). بانگ نوحه و گریستن . مخفف غرنگ . (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ). بانگ و دمدمه ٔ گریستن بود در گلو. (فرهنگ اسدی ) (از جهانگیری ) (از اوبهی ) : دو دستم به سستی چو پوده پیاز<