خونگیرلغتنامه دهخداخونگیر. (نف مرکب ) خون گیرنده . حجام . فصاد. رگ زن .آنکه از بدن دیگران خون می گیرد. (یادداشت مؤلف ).
ابنیرلغتنامه دهخداابنیر. [ اَ ] (اِخ ) (پدر نور) پسر نیر و برادرزاده و سردار طالوت اولین پادشاه یهود.