habitatدیکشنری انگلیسی به فارسیزیستگاه، محل سکونت، بوم، مسکن طبیعی، جای اصلی، منطقه زیست جانور یاگیاهی
habitatsدیکشنری انگلیسی به فارسیزیستگاه ها، محل سکونت، بوم، مسکن طبیعی، جای اصلی، منطقه زیست جانور یاگیاهی
حبتیلغتنامه دهخداحبتی . [ ح َ تی ی ] (ص نسبی ) سمعانی گوید: هذه النسبة الی حبتة، و هی بنت مالک بن عمروبن عوف .
حبطیلغتنامه دهخداحبطی . [ ح َ طی ی / ح َ ب َ طی ی / ح َ ب ِطی ی ] (ص نسبی ) منسوب به حارث بن مالک بن عمرو، ملقب به حبط. سمعانی گوید: هو بطن من تیم (کذا) و هو الحرث بن عمروبن تمیم بن مرت و الحرث هو الحبط بکسرالباء وبوالده یقال
زیستگاه بحرانیcritical habitatواژههای مصوب فرهنگستانمحدودهای که دولت آن را برای بقا و بازیابی (recavery) گونههای درتهدید یا درخطر مشخص کرده است
زیستگاه بحرانی حیاتوحشcritical wildlife habitatواژههای مصوب فرهنگستانزیستگاهی که برای سلامت و بقای یک یا چند گونة حیاتوحش بسیار مهم و حیاتی است زیرا شرایطی مانند آشیانهگاه و منابع غذایی و زمینههای رشد و پرورش آنها را فراهم میآورد
زیستگاه حیاتوحشwildlife habitatواژههای مصوب فرهنگستانمحدودهای از خشکی یا آب مانند بیشهزار و کشتزار و چراگاه و شکارگاه و تالاب که نیازهای نوع ویژهای از حیاتوحش یا گروههایی از حیاتوحش را تأمین میکند
زیستگاه ضروریcrucial habitatواژههای مصوب فرهنگستانزیستگاهی که برای حفظ جمعیت گیاهان یا آبزیان یا حیاتوحش در فصول مشخصی از سال یا دورههای تولیدمثل ضروری است