الف قدلغتنامه دهخداالف قد. [ اَ ل ِ ق َ / اَ ل ِ ق َدد ] (ص مرکب ) از اسمای محبوب است از جهت راستی قامت . (بهار عجم ) (آنندراج ). کنایه از معشوق راست قامت . الف قامت . سروقد. راست بالا. رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 32 شود <span
علفکُش پسکاشتpostplanting herbicideواژههای مصوب فرهنگستانعلفکُشی که از آن پس از مرحلۀ کاشت استفاده میشود
علفکُش پیشکاشتpreplanting herbicideواژههای مصوب فرهنگستانعلفکُشی که از آن پیش از مرحلۀ کاشت استفاده میشود
قحط در علف خانه افتادنلغتنامه دهخداقحط در علف خانه افتادن . [ ق َ دَ ع َ ل َ ن َ / ن ِ اُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از عمر به آخر رسیدن است . قحط در علف خانه افتاد؛ یعنی عمر به آخر رسید چه علف خانه کنایه از دنیا است . (آنندراج ).