خندوفلغتنامه دهخداخندوف . [ خ ُ ] (ع ص ) ناوناوان . خرامنده بکبر و نشاط. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
واگذاری هواگَردhandover 2, aircraft handover, handoffواژههای مصوب فرهنگستانفرایند انتقال نظارت یک هواگَرد، از یک مراقب پرواز به مراقب پرواز دیگر